من برگشتم!
سلاااااااااااااااااااام: این منم...آبجی خانم....بعد از ا ماه دوری از وبلاگ آبجی ریحانه،بالاخره برگشتم. وااااای نمی دونید چقدر دلم برای اینجا تنگ شده بود توی این مدت کلی اتفاق افتاد که قرار بود علی اقا به سمع و نظرتون برسونند ...اما نه این که خیلی به درس و مدرسه اهمیت می دن،فرصت نشد تشریف بیارن و چند تا پست مشت بزارن... اونقدر نگران درس و مدرسشه که،حتی ساعت 5/3 نیمه شب موقعی که می خواستیم بریم بیرجند تا برسیم به عقد دختر عمه جون(تو پست های قبلی در موردش توضیح دادم.)حاضر نشد بیاد و با وجود این که می ترسید شب تنها توی خونه بمونه ...اما این ترس رو به جون خرید و یکه و تنها موند تو خونه تا به درسهاش برسه(جای تحسین داره،نه؟) ج...
نویسنده :
آبجی فهیمه
13:34